روز داد بر ستمگر سخت‏تر است از روز ستم بر ستم بر ، . [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 88 شهریور 30 , ساعت 1:26 صبح

عید فطر هم آمد ، هم خوشحالم وهم ناراحت خوشحال از اینکه این آمد وناراحت از آنکه چه چیزی رفت!

ماه خوبی بود انس گرفته بودیم، با سحر هایش ،با دعاهای فرزاد جمشیدی مجری دوست داشتنیش ،با نمازهای صبحش که هیچوقت به قضا نمیرفت! خواب بعد از سحر وصبح دمش که واقعا میچسبید ، قرآن خوانیهای بعد از نماز ظهرش حال معنوی جالبی ایجاد میکرد ، وانتظار افطار که هول خوردن آغاز یک مسابقه را نشان میداد،مناجاتهای نزدیک سحر که هر وقت زود از خواب برمیخواستیم همراه تلوزیون هم زبان میشدیم و یاد دوست میکردیم همه وهمه جمع شدند سفره را بستند چقدر امروز دعا کردم که خدا کاش فردا هم سفره باز باشد .اما مصلحت چیزی بود که من ضعیف نمیتوانم درکش کنم.

ای خدا راستی چه قدر زود دیر شد وچقدر زود تموم شد !بله سفره جمع شد هر چی بود تموم شد ته دیگشم خوردن!

خداحافظ ای ماه دوست داشتنی اگه سال بعد نرسیدیم ما رو پیش خدا شفاعت کن!



لیست کل یادداشت های این وبلاگ